کسی که چه در دوران حضور پرحرف و حدیثش در فدراسیون فوتبال و چه در زمان حضورش در استقلال با حاشیهسازی سر زبانها افتاد، بدون اینکه هیچ هنری داشته باشد، بدون آنکه توانایی انجام هیچ کار مثبتی برای بهبود شرایط تیم ملی یا استقلال داشته باشد، و بدون آنکه شایستگی و استحقاق حضور بر روی صندلیای که به او سپرده بودند را داشته باشد!
از دوران حضور اسدی در فدراسیون فوتبال و درگیریاش با کیروش که بگذریم، باید بگوییم او در استقلال رفتار و گفتاری داشت که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد و گذشت.
علیرضا اسدی که بهخاطر یک مدرک دانشگاهی که با احترام به همه افراد تحصیلکرده محترم باید بگوییم سر سنگ بزنی از زیر آن فوقلیسانس و دکترا بیرون میآید، به زمین و زمان فخر میفروخت. با اینکه حضور در فدراسیونها و ارگانها و سازمانها تماماً با داشتن پارتی میسر میشود و شایستگی کمترین نقش را هم ایفا نمیکند، جناب اسدی حضور در هیئترئیسه فدراسیون را نیز از افتخارات خود میدانست. درگیری با کیروش را هم در رزومهاش نوشته و همهجا با افتخار آن را تعریف میکند، اما در بحث عملکرد، او هیچ نکتهای برای بیان و رونمایی از آن ندارد.
اسدی، بدون کوچکترین خاصیت و کمترین توانایی، خودش را مفیدترین عضو و همهکاره باشگاه میداند و هنگامی که هواداری از او در خصوص وضعیت و نتیجه مذاکره با گزینه سرمربیگری پرسید، با قاطعیت گفت: «جباری تا آخر ایران میماند» تا با همین جمله، حواشی و موجی از انتقادات را به سمت باشگاه و مدیریت بکشاند که چرا اینهمه مدت هواداران را بازی دادهاند و اگر قصد جذب مربی ندارند، این سفرها و هزینهها و اخبار مذاکره با فلان مربیان برای چیست؟
اعتراض و خشم هواداران آنقدر زیاد بود که در نشست خبری سخنگوی پرحرف و حدیث باشگاه، مجبور به واکنش نسبت به فایل صوتی لو رفته شد. ولی عجیب آنکه سخنگوی تحمیلی کارنابلد، بهجای آنکه از هواداران دلجویی و عذرخواهی کند، با اطمینان و قاطعیت از ادامه به کار عضو هیئتمدیره صحبت کرد؛ دروغی که خشم هواداران را بیشتر و انتقادات را شدیدتر کرد.
سؤال ما از باشگاه این است: آیا سخنگو وظیفهاش دادن اطلاعات غلط به مخاطب است؟ آیا او باید فردی دروغگو باشد یا مسئولی قابل اعتماد برای اهالی رسانه؟ آیا نمیشد بهجای تأکید بر حضور اسدی، با ظرافت از آن گذشت یا با جملاتی نظیر: «آنقدر موارد مهمتری برای رسیدگی هست که هنوز فرصت نشده اسدی در خصوص آن ویس توضیحات خودش را ارائه بدهد»، دروغی نمیگفت که آتش خشم و انتقاد را شعلهور کند؟ آیا دروغگوی دروغگو میتواند اعتماد اهالی رسانه را جلب کند بهگونهای که آنها برای تأیید خبر به وی مراجعه کنند و گمانهزنی خود را به گفتههای خانم سخنگوی سفارشی ترجیح ندهند؟