این ادعاها نه بر پایه منطق بود، نه بر پایه واقعیت، نه بر پایه سابقه رفتاری محمد خلیفه و نه با تکیه بر سابقه استقلال. بلکه روی موج هواداری و روایتسازی رنگی شکل گرفت؛ روایتی که سالهاست برای ساختن توهم برتری اخلاقی و ورزشی یک جریان خاص در فوتبال ایران تولید و بازتولید میشود آنهم در حالی که تمام بیاخلاقیها از جانب تیم سوگلی خودشان اتفاق میافتد از جعل سند پزشکی تا رایزنی برای برهم زدن توافق اسپانسرها با استقلال، از مذاکره و توافقات پشت پرده با بازیکنان در اردوی تیم ملی تا پرداخت پولهای بیحساب و کتاب به ایجنتها..
پرسپولیسیها به بهانه اینکه خلیفه در بازی نقابل استفلال سه گل دریافت کرده، مدعی شدند که این دروازهبان برای آینده خود قصد دارد به استقلال نزدیک شود. این روایت، نه تنها بیاساس و سست است، بلکه با کمترین مقایسه ساده در فوتبال ایران، به وضوح غیرمنطقی بودن آن آشکار میشود. اگر قرار بود چنین منطق کودکانهای معتبر باشد، پس چرا هنگامی که علیرضا حقیقی سالهاست در برابر پرسپولیس در هر فصل و در بازیهای مختلف گلهای عجیب و از زوایای مختلف دریافت میکند، همان جریان، حتی یک بار چنین اتهامی به او وارد نمیکند؟ چرا وقتی اشتباهات حقیقی مقابل تیم محبوب خودشان صورت میگیرد، همه چیز «طبیعی» تعبیر میشود اما همین اتفاق، مقابل استقلال به «سناریوی از پیشتعیینشده» بدل میشود؟
فوتبال در دنیا پر از نمونههایی است که بهترین دروازهبانها، در بهترین فرم، ناگهان مقابل تیمی گلهای سنگین دریافت کردهاند. این ماهیت فوتبال است. نه نشانه تبانی است، نه معامله پنهان. امروز استقلال تیمی است که در بسیاری از ساختارهای فنی و ذهنی، رو به رشد است و به روزهای اوج نزدیک شده. تیمی که در چنین وضعیتی قرار میگیرد، توانایی زدن سه گل به آلومینیوم را دارد و باید هم که داشته باشد و آلومینیوم هم نه تیمی بدون ضعف ساختاری است و نه خلیفه هنوز در سطحی قرار دارد که هیچ توپی از او نباید عبور نکند.
از سوی دیگر، اگر نیاز به بررسی رفتار غیراخلاقی در فوتبال ایران باشد، نمونههای آن در اردوگاه پرسپولیس فراوان است. چند روز پیش از دیدار سرنوشتساز پرسپولیس و سپاهان، مذاکره با پیام نیازمند مطرح شد؛ موضوعی که خیلی زود لو رفت و به طور رسمی پرده از آن برداشته شد و رسانهها نیز آن را بازتاب دادند. آیا این آسیب به تمرکز دروازهبان اول سپاهان نبود؟ آیا این تلاش برای تخریب ذهنی گلر حریف پیش از یک بازی مهم نبود؟ این رفتار آشکارا غیرحرفهای بود و نمونهای روشن از اثرگذاری بر نتیجه فوتبال خارج از میدان.
حال چگونه ممکن است همین جریان، استقلال را به رفتاری متهم کند که خودش بارها آن را انجام داده است؟ استقلال در آن بازی مقابل آلومینیوم نه در نقطهای بود که نتیجهاش تعیینکننده سرنوشت فصل باشد، و نه منطقی است که تیمی مانند استقلال برای هر مسابقه به سمت مذاکره با دروازهبان حریف حرکت کند. این ادعا جز بر اساس ذهنیت معکوسساز و پروجکشن روانی قابل تفسیر نیست. همان ضربالمثل قدیمی به بهترین شکل این وضعیت را توصیف میکند: «کافر همه را به کیش خود پندارد.»
در این میان، خلیفه به سادگی و آرامش پاسخ داد. گفت تلفنش را خاموش کرده تا تمرکز داشته باشد و گفت کادر فنی استقلال با او هیچ صحبتی نداشته است. همین بیان ساده کافی بود تا تمام روایتسازیها فرو بریزد. استقلال هیچ نیازی ندارد با چنین ابزارهایی مسیر خود را بسازد. استقلال مسیر خود را درون زمین، با فوتبال، با سیستم، با تلاش و با نتیجهسازی سالم پیش میبرد.
در فوتبال ایران، گاهی روایتسازیها اثرش از واقعیت بیشتر دیده میشود. اما استقلال باید همیشه به جای رفتن در موج بازیهای روانی، با قدرت و صلابت در زمین پاسخ روشنی به این یاوهگوییها بدهد، استقلال با هویت خود رقابت میکند و نیازی نمیبیند در مسیر غلط دیگران گام بردارد و شبیه آنها شود. حقیقت همیشه سادهتر از روایت سازی است. استقلال با فوتبالش حرف میزند.





