ساعده سیما، با کلمات سبک و رفتار گستاخانهاش نشان داد که نهتنها در قامت یک سخنگو نیست، بلکه جایگاه استقلال را به سطحی تقلیل داده که برای همهی هواداران و پیشکسوتان، توهینی آشکار محسوب میشود. او نه استقلال را میشناسد و نه حرمت کسانی را که نامشان در تاریخ این باشگاه به بزرگی حک شده است. اگر منصوریان یا هر پیشکسوتی لب به اعتراض میگشاید، دلیلش درد مشترک هوادارانی است که نمیخواهند استقلال تبدیل به پلهای برای صعود سیاسی کسانی شود که در فوتبال هیچ جایگاهی ندارند.
اما انتقاد تنها متوجه این خانم نیست. پرسش جدی و بیپاسخ از علی تاجرنیا این است: وقتی مدیرعامل سابق در آخرین روزهای حضورش، حکم برکناری ساعده سیما را امضا کرده بود، چرا شما برخلاف این تصمیم ایستادید و چنین اصراری بر حفظ او دارید؟ چه منافع و چه روابط پنهانی در پشت پرده وجود دارد که استقلال باید هزینهاش را بدهد؟ چرا باید بزرگترین باشگاه ایران تبدیل شود به زمین بازی آدمهایی که حتی در حد صفر هم برای استقلال کارنامه ندارند؟
اصرار بر ادامهی حضور ساعده سیما در استقلال، چیزی جز شراکت در توهین به هواداران و پیشکسوتان نیست. اگر هیئتمدیره و مدیرعامل امروز استقلال واقعاً استقلالی هستند، باید بدانند که هیچ هواداری نمیپذیرد این تیم بزرگ، با چنین افراد کممایهای تعریف شود. استقلال را اگر خم هم کنند، به زانو درنمیآید؛ اما ماندن افرادی مثل ساعده، تنها لکهی ننگی است بر شناسنامهی مدیریتی کسانی که بهجای احترام به تاریخ باشگاه، به منافع زودگذر و روابط پنهان چسبیدهاند.
هواداران استقلال سکوت نخواهند کرد. پیشکسوتان استقلال هم سکوت نخواهند کرد. و تاریخ ثبت خواهد کرد که چه کسانی در روزهای سخت، بهجای ایستادن کنار نام بزرگ استقلال، دست در دست کسانی گذاشتند که بیادبانه و بیوزن، استقلال را ملعبهی جاهطلبیهای شخصی خود کردند و گستاخانه حرمت شکستند!