به گزارش آوای استقلال، همکاری دوباره دانشیار و استراماچونی این بار در قطر به مذاق هواداران استقلال خوش نیامد.
واکنشهای هواداران پس از این اتفاق متفاوت و گوناگون بود و هر یک به دنبال متهم میگشتند.
۱. متهم اول: آندرهآ استراماچونی
استراماچونی و آن استوریهای احساسی را فراموش کنید.
یک رابطه که دیگر تمام شده است چرا که طرفین ماجرا وارد رابطه جدیدی شدهاند.
موفقیت استقلال برای استراماچونی ذرهای اهمیت ندارد و او از دید خودش به مسئله نگاه میکند.
نگاه او یک نگاه حرفهای است.
اگر او را در قامت یک وکیل حرفهای ببینید تمام مشکلات حل میشود.
۲. متهم دوم: فرهاد مجیدی
هواداران یک سوال تکراری را بارها و بارها پرسیدهاند.
چرا فرهاد مجیدی با رفتن اعضای کادر فنیاش مخالفت نمیکند.
از دید منطقی به قضیه نگاه کنید.
هیچ انسانی را نمیتوانید به زور و جبر در جایی نگه دارید.
خواست کمالوند رفتن و نفر اول تیم سایپا شدن بود و دیگر علاقهای به ماندن نداشت.
خواست دانشیار از هفتهها قبل همکاری مجدد با استراماچونی بود.
این نکته را همیشه در ذهن خود بسپارید:
هیچکس را نمیتوان به زور و جبر در جایی محبوس کرد.
۳. متهم سوم و البته متهم اصلی:
استقلال برای فراز کمالوند حکم سکوی پرتاب را داشت.
آمد و کمی با رسانهها و افکار عمومی بازی کرد و با اولین پیشنهاد راهش را کج کرد.
برای دانشیار همکاری با استراماچونی بزرگتر از حضور در استقلال بود.
او میخواست به هر قیمتی برود.
فرهاد در کنفرانس خبریاش از تنهایی خود گفت.
تنهایی از درون و بیرون تیم!
درون تیم فقط مختص به مدیران نبود.
فرهاد آنها را هم هدف قرار داده بود.
در حساسترین برهه تاریخی باشگاه استقلال، جایی که بحثِ مرگ و زندگی یک باشگاه وسط است، برخی خودیها زودتر جا زدند.
فراز اولین خائن و دانشیار دومین خائن لقب میگیرد.
برای آنها چیزی به نام وفاداری تعریف نشده است.
اما یک جمله مهم خطاب به هر دو مربی:
البته که فرهاد تمایلی به حفظ اجباری شماها نداشت اما آیا نباید خودتان وفای به عهد و تعهد و پایبندی به قرارداد را بلد باشید؟!
این روزها میگذرد و فرهاد مثل همیشه از آتش نمرود، گلستان میسازد؛ اما تاریخ هیچگاه خیانت نزدیکترین افرادش به او را فراموش نخواهد کرد.