به گزارش آوای استقلال، اما در سرزمینی با تاریخ و تمدن کهن و فرهنگ آریایی که به دلیل انحطاط فرهنگی و به قهقرا رفتن معیارها و آرمانها در سالهای اخیر خاکش از بوته های علف هرز پُر شده است خوشبختانه میلیونها گل خوشبو و معطر هم جوانه زده و سبز شده و به این خاک مقدس جلا و زیبایی بخشیده است.
آنهایی که باید در دل این جملات، مقصد و مقصود را پیدا کنند نیازی به بلد و راهنما ندارند!
در گوشه به گوشه این خاک و کوچه و خیابانهای این سرزمین تفاوت و تمایز در فرهنگ هواداری بیداد میکند.
اگرچه خیلی حرفها گفتنی نیست اما گفتنی هایی هم هست که از دل همین حرفها جوانه میزند و میروید و بدون نیاز به توصیف و کنایه تبدیل به داستانی میشود که قطعا شنیدن آن برای نسل های آینده جذاب و تنویر کننده تفاوتها و بایدها و نبایدها خواهد بود!
شاید نسل های بعد با دیدن شعارها و با شنیدن حرفهای امروز ما بهتر بتوانند ما را قضاوت کنند و از مقایسه ما به نتیجه ای قطعی و غیر قابل گریز برسند.
شاید یک روزی بیاید که کل این جماعت نه فقط به واسطه تفاوت رنگ لباس و پرچم بلکه به خاطر سطح شعور و درک و فهم خود به طور اساسی از هم تفکیک شوند!
آن روز اگر ما زنده بودیم قطعا دستاوردی فراتر از تعداد جامهای فتح شده و ویترین افتخارات باشگاهی برای فخر فروشی به رقیب خواهیم داشت و نتیجه ای فراتر از قهرمانی در این فوتبال به نفع طیف آبی رنگ جامعه ثبت خواهد شد که ثبت آن برای قوام و دوام فرهنگ هواداری فوتبال ایران ضروری و حیاتی است.
البته قصد توهین یا تحقیر و تمسخر هواداران رقیب را ندارم کما اینکه در بین همین جماعت تعداد زیادی نیز از دوستان و آشنایان و بستگان ما هستند اما این جماعت با ما فرق دارند و از جنس ما نیستند.
گویی که از روز اول فرهنگ هواداری این دو طیف پرجمعیت را در دو مسیر جداگانه و متضاد تدوین و ترسیم کرده اند و هیچکس از طرز تفکر و بینش خود عقب نشینی نمیکند.
ساده تر بگویم در این فوتبال یک طیف گسترده از تماشاگران هستند که صرفا با تفکر و بینش فتح جام به هر قیمتی، حتی اگر قهرمانی ماحصل حمایتهای یکجانبه دولتی از تیم محبوبشان باشد لذت میبرند و قضاوتهای شائبه برانگیز و علنی داوران به نفع تیمشان هم آنها را دچار عذاب وجدان و شرمساری نمیکند و از طرف دیگر برای این قُماش فرقی نمیکند که کاراکتر شخصیتی امثال مهدی ترابی و وحید امیری و بیرانوند و کنعانی زادگان چه رتبه و جایگاهی در بین عامه مردم دارد و بدون تحلیل شخصیت فوتبالیستها همه را به یک چشم نگاه میکنند و علایق رنگی آنها را کور کرده است و این طرز فکر سمی که حاصل سطحی نگری و لُمپنیسم مدرن است کار را به جایی رسانده که امیدی به درمان مغز فسیل شده این جماعت نیست و باید فاتحه ای نثار این طرز تفکر هواداری کرد!
اما در همین فوتبال و در طرف مقابل این جماعت باد به پرچم جماعت میلیونی دیگری هم وجود دارد که با نگرش و بینش متفاوت قهرمانی را به هر قیمتی نمیخواهد و طرز فکری متمایز با آن جماعت سطحی نگر دارد. برای این طیف از هواداران فوتبال شخصیتهای ممتازی چون ناصر حجازی و منصور پورحیدری و وریا غفوری و فرهاد مجیدی فراتر از مباحث فنی و فوتبالی صاحب جایگاهی ویژه و خاص هستند و با استدلالهای اجتماعی به عنوان الگوهایی از نسل قدیم و جدید در قلب طیف فهیم جامعه نفوذ کرده اند و مردم به آنها عشق میورزند….
تفاوت بین این دو دیدگاه چندان قابل بیان نیست!
اما آنان که چشم بصیرت دارند بدون گفتن هم به مقصود کلام میرسند.
آن گروهی هم که تمایلی به فهمیدن و درک درست مسائل ندارند در کج فهمی و فلاکت شخصیتی روزگارشان سپری میشود و وقتی به زندگی اجتماعی آنها هم سرک میکشی خواهی فهمید که نگرش جامعه هواداری معرف نگرش و جهان بینی و شخصیت اجتماعی هر طیف از هوادران فوتبال است که در جامعه هم به وضوح نمود پیدا میکند.
یک طیف فرهنگشان اصیل و ریشه دار و باعث فخر و غرورند و طیف دیگر……
در مورد طیف دیگر حرف خاصی نمیشود زد.نه اینکه حرفی نباشد اما گفتنی نیست!
اینجا هر حرفی مجوز بیان ندارد حتی اگر حرف حق باشد…
پس بهتر است این بحث را همینجا تمام کنیم و قضاوت را بسپاریم به آیندگانی که قطعا بهتر از ما قدرت تحلیل و تجزیه مسائل اجتماعی را خواهند داشت و آن روز فاصله بین دو فرهنگ هواداری آنقدر نمود پیدا میکند که قضاوت کنندگان متعجب و شگفت زده خواهند شد که چگونه این دو طیف با این همه تفاوت در نگرش و بینش و درک و شعور در یک استادیوم کنار هم قرار میگرفتند!
ما کجا و آنها کجا؟!
تفاوت فرهنگ هواداری استقلال و پرسپولیس؛
شاید هم سطح ما باشید اما هم شأن ما نیستید!
فرهنگ هواداری در فوتبال ایران اگر یکسان و یکنواخت بود باید کل این فوتبال را درون قبری تاریک دفن میکردیم و بر مزارش فاتحه ای میخواندیم و صلواتی بدرقه راهش میکردیم و خلاص....
لینک کوتاه : https://avayesteghlal.ir/?p=34617
- ارسال توسط : پایگاه خبری آوای استقلال
- بدون دیدگاه