به گزارش آوای استقلال،صعود کردیم. آن دلهرههای خودساخته تمام شد. اما از داستان صعود به جام جهانی قطر، هنوز چیزی نخواندهایم. با مقدمه تازه فهمیدیم داستان میتواند پیچیدهتر از چیزی باشد که اینجا جشن صعود بگیریم. نکتههایی را از همین بازی با عراق که بعدها درباره هر کدام باید به بحث نشست، مرور کنیم:
۱- تیم ملی وقتی ۲-۴-۴ را با دو هافبک دفاعی بازی میکند، انگار فوتبال را در مرکز میدان فراموش کرده است. هافبکهای کناریاش نیز از بازی خارج میشوند، وینگر نیستند، بال پرواز ندارند. این بازی قدرت رساندن توپ به دو مهاجم را ندارد. بازی بدون پلیمیکر در این سیستم چیز چندانی از فوتبال باقی نمیگذارد. بعد اسمش را میگذاریم بازی منطقی یا بازی اقتصادی که برداشتهای دقیقی از این مفاهیم نیستند.
دو بازی با کامبوج و هنگکنگ از بحث خارج است اما وقتی یک نیمه مقابل بحرین و ۷۸ دقیقه مقابل عراق بدون هافبک بازیساز در مرکز بازی میکنیم، باید پرسید این تیم چگونه میخواهد شهامت بازی ساختن مقابل غولهای آسیا را در خود پدید بیاورد؟ سامان قدوس که در این تیم بیش از همه به یک پلیمیکر نزدیک است، ۴۵ دقیقه طلایی مقابل بحرین داشت اما مقابل عراق ترس مربی از فوتبال بازی کردن، او را تا دقیقه ۷۸ روی نیمکت نشاند. حریف که سختتر شود، احتمالا روی سکوها باید دنبال قدوس بگردیم.
۲- تیم ملی میخواهد با وینگرهایش پرواز کند اما نه علی قلیزاده و نه علیرضا جهانبخش در این شکل بازی تیم ملی، بهترین نیستند. جهانبخش که مقابل عراق به چپ رفت تا در پست غیرتخصصی نمایشی بیشباهت به خودش را ارائه کند. قلیزاده هم چه در راست و چه در اواخر بازی در چپ، پروازی را تجربه نکرد که در بازی اثر بگذارد و صحنههای پیدرپی بسازد و خالق حرکت تیم باشد. این کیفیت در کنارهها برای صعود به جام جهانی کافی نیست.
تیم ملی به ایده برای بازی نیاز دارد، نه فقط به احتیاط و مراقبت در بازی. بازی اقتصادی هم مفاهیم خودش را دارد، اما هر چه هست، به معنای بیایده بودن بعد از مالکیت توپ توسط سعید عزتاللهی و احمد نوراللهی نیست. هم سعید و بیشتر از او احمد، نقش خود را خوب بازی کردند، اما بعد از مالکیت آنها بر توپ – وقتی باید بازی تیم شروع میشد – کسی نمیدانست چه باید کرد.
۳- ما با دو فوروارد -آزمون و طارمی- در این تورنمنت بازی کردیم. مهدی طارمی نقش مکمل را عالی ایفا کرد اما پیش از او و عقبتر از او، ما هافبک بازیساز میخواهیم. طارمی میزان استانداردی از ساختن برای مهاجم جلوتر از خودش را به نمایش میگذارد اما عقبتر از نقش و پست مهدی، بازی شکل نمیگیرد و گرایشی به شکل گرفتنش در مربی پیدا نیست.
این شکل نگرفتن فوتبال از فقر ایده خبر میدهد و دراگان اسکوچیچ دراینباره بیمسئولیت نیست و باید با او جدلها جدیتر باشد. فوتبالی که او برای بردن بحرین و عراق ارائه کرد، با توجه به حساسیت بازیها میتواند توجیه داشته باشد اما حالا که معما حل شده، لازم است که تیم ملی بیرحم و بیپرده با خودش به آنچه نمایش داد نگاه کند و نگران آیندهای باشد که در راه جام جهانی پیش رو داریم.