به گزارش آوای استقلال،صرفنظر از اینکه اظهارات و خواستههای احمد مددی در استقلال منطقی و منصفانه است یا آنچه فرهاد مجیدی میخواهد بهتر نشان میدهد، مهمترین مسأله در این باشگاه مسئولیتهای گمشده و وظایف از یاد رفته است.
مدیرعامل یک باشگاه بزرگ باید با همه سونگری کار کند و خواستههای بهحق اعضای تیم و امکانات لازم را فراهم آورد و پشتیبانی اصلی باشگاه در راه نیل به اهداف تعیین شده باشد و کمبودها را از طرق مختلف رفع کند و در مسیر جذب بودجه لازم و همکاری با اسپانسرها هم فعال باشد اما مددی در بخشی از این امور ناموفق بوده است. سرمربی یک تیم و کادر فنی وی و سایر مربیان تیم نیز باید فقط گرد مسائل فنی حرکت کنند و وارد حوزه ریاست و کارهای کلان نشوند.
سیاستگذاری و برقراری ارتباط و معاملات برون مرزی و تأمین نیازهای مالی از طریق همیاری کمپانیهای داخلی و در نهایت پرداخت حقالزحمهها و پاداشها کار و وظیفه آنها نیست و فقط باید تیم را بهگونهای تجهیز و تقویت فنی و آرایش مسابقهای کنند که در میدان رقابت کم نیاورد و به جامهای قهرمانی برسد و اینها هم اموری است که فرهاد مجیدی در تأمین و انجام برخی از آنها کوتاهی داشته و به بعضی مسائل ورود کرده که اصلاً به حوزه مربیان ارتباطی ندارد و کار او و تخصص همتاهای وی نیست.
از همان روزی که گفته شد مجیدی با احمد سعادتمند (مدیر عامل قبلی استقلال) مشکل دارد، مشخص بود وی پای به عرصهای گذاشته که وظیفه نخست او نیست و دغدغهها و قلمرو یک مربی و عضوی از کادر فنی به شمار نمیآید. اهمیت این قضیه در این بود که با هر رفت و برگشت مجیدی به استقلال خروج این مربی از چارچوب وظایف سنتی و عادی یک مربی افزایش یافت و او به عرصههایی وارد شد که اصلاً ربطی به کارهای فنی و هدایت تاکتیکی یک تیم ندارد.
دیدگاه فوق و مسائل برخاسته از آن به دوره ریاست مددی هم اشاره یافته و بدون مبنا قرار دادن اینکه مددی چقدر به درد استقلال خورده و اصولاً مدیرعامل تیغداری هست یا خیر، ورودهای مجیدی به عرصههای غیر فنی و خطاب قرار دادن مدیران و متهم کردن آنها به کم کاری رویهای بوده که استقلال در یکی دو فصل اخیر بیش از آنکه از آن بهرهای برده باشد، متضرر شده است. وقتی مربیان بنای همکاری با مدیران را ندارند و مدیران فقط در مربیان هفتاد عیب میبینند، به نقطه فعلی میرسیم. به عرصهای که مدیران قادر به حمایت از مربیان و مایل به تأمین خواستههای آنها نیستند و مربیان، مدیران را دشمن خویش میانگارند و میگویند هرچه از آنها دیدهاند بوی عناد و جدایی و تفرقه میدهد.
اینگونه برداشتها چه درست و چه غلط محصول عدم تبعیت مدیر و مربی از چارچوبهای تعیین شده برای آنها و ورود آنها به عرصههای تخصصی طرف مقابل است. اینکه مجیدی از جیب خودش به بازیکنان بابت برخی پیروزیهای اخیر آبیها پاداش نقدی بدهد به ظاهر کار بدی نیست و دستش درد نکند و انشاءالله جیبش همیشه پر باشد اما جزو شرح وظایف مربیان نیست که از پول شخصیشان به بازیکنان پاداش بدهند و اضافه بر این مبالغ نجومی و کلانی که در ابتدای فصل بین بازیکن و باشگاه در قالب قراردادی یک یا چند ساله تنظیم و منعقد میشود جوابگوی همه مسائل و به تبع آن در بردارنده پاداشها هم هست و وقتی یک بازیکن این همه پول میگیرد و قیمت خیلیها حداقل ۵ میلیارد تومان است (و بازیکن ۱۰ و ۱۱ میلیاردی هم داریم) پرداخت پاداش چه از سوی مربی باشد و چه از جانب مدیران چه معنایی دارد؟ مگر پول ذکر شده در متن قرارداد بابت باختن مسابقات است که اگر به برد تبدیل شد، به بازیکنان بابت آن پاداش هم بدهند؟
اگر اینگونه پرداختها به مثابه خروج مجیدی از عرصههای تخصصی یک مربی است، عدم همکاری لازم و وسیع مددی با سایر اعضای هیأت مدیره باشگاه و برقرار نکردن ارتباطی دائمی بین این هیأت و اعضای کادر فنی به قصد مطلع شدن از مشکلات و نیازهای این کادر و به واقع عدم تأمین مواردی که کارهای فنی و تدارکاتی تیم را کامل میکند، نیز نقصان و ایرادی است که در سطح اول مدیریت باشگاه و در نحوه کار این مدیر مشاهده میشود و اگر موجب خرابتر شدن بیشتر کارها نگردد، قصد مسلم باعث بهبودی امور و کسب نتایجی بهتر در میدان مسابقات هم نخواهد شد، وقتی مدیرانی مثل مددی حاضر نیستند طبق همان اصول شناخته شده کار کنند و سرمربیان به هر زمینه غیر فنی ورود میکنند و دستیاران سرمربی به مدیرعامل «تکه» میاندازند و بازیکنان در مصاحبههایشان به طور علنی از مسائل مدیریتی انتقاد و همه چیز را مخدوش توصیف میکنند، باشگاه محل وقوع این اتفاقات به استقلال تبدیل میشود.
مکانی که سرمربی آن هیچکس را قبول ندارد و مدیرعامل بهجای همکاری با هر یک از سایر عناصر مدیریتی فقط در پی انجام اموری است که خودش درست میداند و آن را خطمشی باشگاه تلقی و برای همگان لازمالاجرا توصیف میکند.