اصلاً گویی تعدادی ربات هستند که نه خوشحالی را میفهمند، نه احساس غرور کردن را، نه ناراحتی را درک میکنند تا فشار شنیدن شعار «بیغیرت، بیغیرت» را احساس کنند. این تیم عاری از هر حس، شور، شعف و احساس مسئولیتی است.
در تمام این سیونه سالی که از عمر استقلالی بودنم میگذرد، هرگز تیمی به این بیخیالی و یکنواختی ندیدهام. هیچ تلاشی، هیچ انگیزهای، هیچ میلی برای خارج شدن از بحران وجود ندارد و در عین ناباوری، حتی استقلالیترین افرادی که این تیم در سالهای اخیر در بخش مدیریتی خود دیده، هیچ ارادهای برای ساختن و خارج کردن تیم از این شرایط وحشتناک ندارند.
در تمام این سالها روزهای بد دیدهام، افت دیدهام، باختهای تلخ تجربه کردهام، اخراج، توطئه، تنش و حاشیه دیدهام، اما هیچگاه استقلالی شبیه به این را در هیچ دورهای تجربه نکردهام. از همان سال نخست که مسعود سلطانیفر کمر به نابودی استقلال بست، این تیم به سراشیبی سقوط افتاد و هر روز با شیب تندتری نسبت به سال قبل، این مسیر را طی کرد. خدا میداند که بدخواهانش چقدر منتظر سقوط این تیم به دره نیستی و فنا شدن هستند.
متأسفانه در این روزهای طلسمشده که حاصل تلاش بیوقفه و مجدانه سلطانیفر و دولت حسن روحانی است، هیچکس دلش برای این تیم و عقبه پرافتخارش، برای هواداران میلیونیاش که مردم همین آبوخاک هستند، نسوخت. هیچکس حتی به خاطر وطن، برای نجات این تیم که آبروی فوتبال ایران است، پا پیش نگذاشت.
نمیدانیم دلیل انتخاب بیکفایتترین و بلهقربانگوترین افراد برای مدیریت استقلال چیست، اما میتوانیم با توجه به شواهد بگوییم هدف، نابودی و انحلال استقلال پس از یک دوره طولانی تلاش برای معمولیسازی این تیم است!
استقلال در بیروحترین، بیخیالترین و ناتوانترین حالت ممکن، هفتهها را جوری میگذراند که فقط خون به دل هواداران باوفا و صبورش میکند و هیچ خبری از تحول و روند رو به رشد نیست.
نکونام که رفت، به امید مربی جدید، خرسند از تغییر و تحولی که تیم محبوبمان را میسازد، منتظر نشستن یک مربی بزرگ روی نیمکت تیم ماندیم، اما نتیجه انتظارمان شد سهراب بختیاریزاده، موسیمانه و بعد هم بوزوویچ که عامل نتایج ضعیف استقلال خوزستان بود!
هرچه پیش میرویم، بیشتر مطمئن میشویم بیخیالی و بیتوجهی مدیریت استقلال به این دلیل است که فصل تمام شود تا با استناد به نتایج ضعیف این فصل بگویند «مربی خارجی خوب نیست» و تنها دوای درد آبی امیر قلعهنوعی است و بس!
استقلال روزبهروز بیشتر آب میشود و دل هوادارانش هرلحظه بیشتر به غم مینشیند، اما مدیریت به دنبال رفیقبازی است و خرسند از نتایج ضعیف این تیم، لحظهها را میکشد، نه میشمارد؛ تا باندشان تکمیل شود و اینهمه هوادار را در آتش منفعتطلبی خود ذوب کنند.
استقلال با تساوی برابر ذوبآهن، که کم مانده بود با شکست تمام شود، یک قدم دیگر به اهداف مدیریت برای آوردن رفقایشان نزدیکتر شد…